جوان قدیمی
چندی است دگر شور جوانی شده از سر
پُرچکـه شُد از پیری ما شیر سماور
امراض همه یک به یک آماده ی کُشتی
تا پل ببرد ، خاک کـند ، این یَلِ پَرپَر
پارکینسون و آلزایمرو چربی و دیابت
دور از همه بادا چه مسلمان و چه کـافر
با اوره و با پیری و با دیسک و کمر درد
آورد یورش همچو سپاهی سکـــندر
ویرانه و مخروبه و بیغــوله بسازد
از میمنه و میسره و صـــدر و برابر
القصـــــــه چنان تازَد و از پا بنشاند
آن سان که کَــــََنـَد موی سرازخارج افسر
آن جنگـــل دیروز شده دشت کویری
امروز، تهی تر ز کویراست مرا سر
خالی است زدندان دهن و پای زقوت
افسرده شد از دیدن ما ، خانه و همسر
گـَه معتکف خانه و گـــَه ساکن پارکم
وا مانده ام از راه ، چوماشینک پنچر
ای شیر، اگر پیر شوی شیرِ کـُـجایی
آن شیر که شد پیر...از این قافیه بگذر!!!
مصطفی معارف 5/10/90 کــــــرج
:: بازدید از این مطلب : 328
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10